زمانی که کریس برای کریسمس به محل زندگی کودکی اش برمیگردد، به طرز اتفاقی با عشق دوران دبیرستانش یعنی جیمی که در آن زمان بهترین دوستش هم بود برخورد میکند، همان جیمی ای که با ردکردن کریس و خواستن فقط « دوستی معمولی » با او باعث شد که کریس به شخصی که به طرز وحشتناکی بی بند و بار است تبدیل شود. اما با دیدن مجدد جیمی کریس میفهمد که شانسی دوباره دارد تا بعد از سالها روابطش با جیمی را بیش از دوستی معمولی ببرد...

فیلم دو هفته از زندگی یک تهیه کننده هالیوود را به تصویر می کشد که در تلاش است فیلمی جدید بسازد...

فیلمی که روایتگر داستان فردی به نام بری می‌باشد. وی شخصیتی منفور و معتاد است که پس از اتفاقاتی، توسط بیگانگان ربوده می‌شود. او موفق می‌شود که کنترل بدن یکی از بیگانگان را بر عهده بگیرد. بری تصمیم می‌گیرد که از این فرصت استفاده کند و ....

«هالی کندی» زنی زیبا و باهوش است که با تنها عشق زندگی اش، یک مرد ایرلندی احساساتی، شوخ طبع و بی پروا بنام «جری» ازدواج کرده است. جری بیمار میشود و سرنوشت آن دو را از هم جدا می کند. بعد از غم از دست دادن جری، تنها کسی که می تواند هالی را دلداری دهد، همان کسی است که دیگر پیشش نیست. جری بهتر از هرکسی هالی را می شناخته است، از این رو تصمیم گرفته قبل از مرگش نامه هایی برای هالی بنویسد. نامه هایی که نه تنها او را در تحمل این غم یاری می کنند، بلکه باعث می شوند خودش را دوباره پیدا کند.

روایت کشف بزرگترین آرزو در میان آرزوها...

پس از اینکه یک دختر ویولونیست از طرف دوست پسر سابقش بیش از حد مورد اتهام قرار می گیرد یک لیست ماجراجویانه برای خود درست می کند که او را به سفری درونی برای کشف خود می برد...

داستانی تلخ و شیرین درباره ی یک مرد که رویاهایش را دنبال می کند، داستانی که به مضحکی دورانی است که ما در ان زندگی می کنیم. این فیلم یک مرد بدشانس ولزی که به کار و آب گرم دسترسی ندارد را دنبال می کند؛ مردی که تصمیم هایی برای بهتر شدن زندگی اش می گیرد...

«تریپ» (مکانگی)، مرد سی و پنج ساله ای است که هنوز با پدر (برادشو) و مادرش (بیتس) زندگی می کند و خیال هم ندارد آن دو را ترک کند. ترفندش هم این است که وقتی نامزد می گیرد و نامزدی اش جدی می شود، او را برای معرفی به پدر و مادرش به خانه می برد و در پی واکنش منفی آن دو، نامزدی را بهم می زند...

در یک سرزمین فانتزیِ امروزی، پسر نوجوان شاه آدام و ملکه بِل فرصتی را برای فرزندان شخصیت های شرور کارتون های کلاسیک دیزنی فراهم می کند تا به رستگاری برسند، اما...

بروکلین، دهه ی 1980. «والت» شانزده ساله (آیزنبرگ) و «فرانک» دوازده ساله (کلاین) باخبر می شوند که پدر و مادر روشنفکرشان، «برنارد» (دانیلز) و «جون» (لینی) خیال جدا شدن از یک دیگر را دارند. حالا «والت» و «فرانک» باید موضع خود را در قبال این تغییر در زندگی خانوادگی روشن کنند...